جستجو
-
۲تصویر
صلح نامه خدیجه خانم و دخترش خانم سلطان، ۱۳۲۸ ق
خدیجه خانم، دختر حاج سید علی آقا خویی، دو ثلث مجموع حقوق و مایملک خود را از قبیل مهریه و نقد و جنس و ملک و غیره به دختر خود، خانم سلطان، در مقابل یک سیر نبات عراق و یک عدد دو قرانی چرخی مصالحه کرده است؛ مشروط بر اینکه تا ده سال اختیار فسخ داشته باشد و انقضاء فسخ با خواندن یک سوره فاتحه الکتاب و سه سوره توحید با زبان خودش صورت گیرد. در حاشیه محمد جعفر امین التجاره اردبیلی به این مصالحه شهادت داده است.
-
۱تصویر
نکاح نامه فاطمه خانم و کربلایی محمد علی، ۱۳۰۲ ق
نکاح نامه فاطمه خانم، دختر آقا میرزا فتح الله، با کربلایی محمد علی، پسر آخوند ملا رضا، با وکالت آقا میرزا فتح الله و آقا سید محمد؛ با مهریه پنجاه تومان رایج ریال ۲۴ نخودی از قرار یک هزار دینار و یک جلد کلام الله مقوم به پنج هزار ریال.
-
۱تصویر
نکاح نامه حاجی خانم و آقا محمد، ۱۳۰۲ ق
نکاح نامه خان جان بیگم خانم مشهور به حاجی خانم، دختر آقا میرزا فتح الله، و آقا محمد، پسر مشهدی فتح الله، به وکالت کربلایی رجبعلی بن محمد و آقا سید محمد؛ با مهریه پنجاه تومان رایج ریال ۲۴ نخودی از قرار یک هزار دیناری و یک جلد کلام الله مقوم به پنج هزاری رایج.
-
۱تصویر
نکاح نامه قمرسلطان خانم و علی آقا، ۱۳۰۵ ق
نکاح نامه قمرالسلطان خانم، دختر میرزا اسحق خان، با وکالت تامه میرزا محمدعلی افواج قاهره، با علی آقا، پسر حاجی هاشم بیگ، با وکالت تامه صفر علی سلطان؛ با مهریه دویست و پنجاه تومان رایج دیوان اعلی ریال جدیدالضرب ناصرالدین شاهی بیست و چهار نخودی به اضافه یک جلد کلام الله.
-
۱تصویر
نکاح نامه فاطمه خانم و سید جواد آقا، ۱۳۳۴ ق
نکاح نامه فاطمه خانم، دختر آخوند ملا محمد علی آقا اعتماد الذاکرین، با وکالت پدرش، و آقا سید جواد آقا، پسر حاجی سید حسن اصفهانی، با وکالت خودش؛ با مهریه به مبلغ چهل تومان وجه رایج قران جدید الضرب دو هزار دیناری پنج عدد یک تومانی و یک حلقه انگشتر طلا به قیمت پنج تومان و یک جلد کلام الله چاپی به قیمت چهار هزار دینار که بر ذمه زوج است.
-
۱تصویر
صلح نامه مربوط به طلاق، ۱۳۵۲ ق
میر محسن آقا اردبیلی به وکالت از جانب دخترش، حلیمه خانم (مظلومیان)، نصف مهر معین در عقد را که شامل مبلغ هفتاد و پنج تومان قران و چهار مثقال طلا و یک جلد کلام الله مقوم به دوازده هزار دینار است در مقابل مال المصالحه و کلیه ملبوسات و اشیاء مختصه زنانه حلیمه خانم با همسر او، کربلایی اسدالله پسر مرحوم مراد علی اردبیلی، را مصالحه کرده است. همچنین نصف مابقی مهر را با سایر حقوق شرعی حلیمه خانم به همسرش در مقابل حق طلاق خلعی بذل کرد. صیغه طلاق جاری شد و من بعد اگر کسی در خصوص مهریه و اجرت از کربلایی اسد الله در صدد ادعایی برآید باطل است.
-
۲تصویر
نامه منتصر لشکر به عمید لشکر
احتمالا از منتصر لشکر، که محتوای آن به شرح زیر است: اظهار خوشحالی از خبر سلامتی خانواده و سپردن مسائل مربوط به ازدواج نور چشم عضمت [عظمت] خانم به والده، با خدا مشورت کرده و به قرآن مراجعه کنند؛ درباره دادن پول به فاطمه خانم و به او گوشزد کنند اسراف نکند؛ فرستادن سلام به علیه عالیه والده و همشیرهها؛ از مخاطب خواسته از احوالات خود، اینکه چهکار میکند و معلم او چه کسی است بنویسد؛ اظهار ناراحتی از بیخبر گذاشتن وی درباره معصومه و رقیه در یک سال گذشته و اینکه از زندگی آنان مأیوس است و اگر مردهاند ننویسید زنده هستند، بنویسید بدانم، پنهان کردن ثمری ندارد؛ سفارش در خصوص کربلایی نظرعلی و وکیل...
-
۲تصویر
نامه به عمید لشکر
[احتمالا از منتصر لشکر به عمید لشکر]؛ درباره خواندن نامه مخاطب که خطاب به مشهدی محمد آقا نوشته بوده و اظهار مسرت از سلامتی او؛ لباس سلام در ۲۵ ماه رجب فرستاده شده؛ درخواست نوشتن نامه به صورت هفتگی؛ اخباری درباره معتمدالسلطان علینقی خان سرهنگ و اینکه به او منصب سرتیپ فوج ناصری داده شده؛ گرفتن طلب و تنخواه و خبر رساندن به سطوة السلطنه؛ درباره بیست و پنج تومان متعلق به شاهزاده دارا؛ رسیدن نور چشم زهرا سلطان به تبریز و سلامتی وی؛ میرزا ابوترابخان مشغول درس و مشق و یاد گرفتن قرآن است و نویسنده از او در این خصوص مراقبت می کند؛ درخواست پول برای خریدن لباس برای زهرا سلطان و سایر نور چشمان، کلیچه و...
-
۲تصویر
نامه به عمید لشکر
نامه احتمالا از منتصر لشکر به عمید لشکر (با مهر عمید لشکر در پشت)؛ محتوای نامه از قرار زیر است: دریافت نامه مخاطب که سطوة السلطنه آورده؛ دادن قبض مقرری به محمد علی و علی اکبر رحیم بر اساس دستور مخاطب؛ طلب نظام العلماء از حاجی سطوة السلطنه و مقرری سربازها؛ رسوم سواره مکری و علت صدور برات قبل از دریافت رسوم؛ پول شاهزاده دارا؛ اطمینان دادن در مورد خانه و نورچشمان و میرزا ابوترابخان که مشغول خواندن گلستان است و مشق می کند؛ خانه میرنظام و موضوع رسومات و ثبت کتابچه مواجب و برات فوج؛ رفتن اسدالله خان یاور؛ میرزا ابوترابخان می گوید گلستان می خوانم و تقاضای ساعت و خلعت لـله را کرده؛ اینکه تیولات...